نوشتار

میشل تورنیه*

 

                                                                    نظـم و نثر

 

 

   دو فروشگاه در مجاورت یکدیگر را در نظر بگیریم: یکی عتیقه فروشی است و دیگری فروشگاۀ ابزار فلزی. در ویترین  فروشگاۀ ابزار فروشی،  دیگ­های آلومینیومی درخشنده با  دستگیره­های سیاهرنگ روی­هم چیده شده اند. این ظروف هر چقدر هم درخشان به نظر­آیند برای خدمت به شما ساخته شده­اند. علت وجودی این دیگ­ها این­است که در آشپزخانه در برابر آتش، پختن آب­گوشت و نظافت آن با مواد شیمیایی مقاومت­ کنند؛ به عنوان ابزار مصرفی که ارزش­­شان کار برد سودمندِ آن­ها است. وقتی دیگی فرسوده می­شود به دورانداخته می­شود و دیگ دیگری جایش را      می گیرد.

   در ویترین عتیقه فروشی نیز دیگ­های دیگری مشاهده می­کنیم. اما این دیگ­ها از مس ضخیم ساخته شده­اند و صنعت­گری چیره دست بدنه­ی برونی آن­ها را به سبک قرن هجدهم هنرمندانه تزیین کرده است. این دیگ­ها را نباید    بر روی آتش نهاد،  برای این کار مناسب نیستند. این دیگ­ها تزیینی اند، نه دیگ­های مصرفی .

   واژه­ها  نیز، به اعتبار این که  به نثر نگاشته شوند و یا به شعر سروده شوند، همین وضعیت را دارند. حقانیتِ وجودِ نثر در قدرتِ تاثیر آن است. سارتر گفته است :" نثر بنا بر ماهیت اش ناظر بر کارایی است . به نظرمن، نویسنده­ی نثر شخصی است که واژه­ها را به خدمت خود می گیرد. آقای  ژاردن موقعی  که کفش­های دم­پایی اش را  می خواست و هیتلر به منظور اعلان جنگ به لهستان به نثر سخن گفتند." برآن افزوده شود که هر دو در مورد تاثیر واژگان خودشان تردیدی نداشتند. آقای  ژاردن انتظار داشت که پس از گفتن، کفش های دمپایی اش آورده شود. وهیتلر انتظار داشت که لشگرهایش به لهستان حمله ور شوند. همین که تاثیرگذاری پایان می گیرد، دستورات منتفی می شوند  و تاثیرشان از بین می­رود. نثر، همانند دیگ­هایی است که مُشرف بر نابودی است . نوع کاملا برعکس آن درمثالی که ذکرشد، واژگان در هنر شعرند  که پیوسته ناظر بر جاودانگی است .

   حقانیتِ وزن و قافیه در شعر، روندی تکنیکی به منظور کارایی­اش در به خاطرسپردنِ دقیق­تر شعراست؛ چون مقدراتِ شعر این است که از بّر شود و پیوسته تا ابد باز گویند.

پل والری، ازگفت و گویی بین دکاس نقاش و مالارمه­ی شاعر، جنین نقل می­کند: دکاس گفت: "من کُلی ایده در سردارم.  من می توانستم شعر نیز بنویسم." مالارمه پاسخ می­دهد: " اما دوست عزیز، هنر شعر از واژه­ها ساخته می شود، نه از ایده­ها."

   مبنای نثر ایده است .آقای ژاردن ابتدا ایده­ای دارد. او کفش­های دمپایی­اش را می­خواهد و هیتلر می­خواهد به لهستان حمله ور شود. از این ­رو هر یگ بر مبنای ایده­شان سخن می­گویند. اما  در شعر، واژه­ها  تقدم دارند. شعر، بافت و گره خوردگی  واژه­هاست به اقتضای آوا و ریتم معین. ایده­هایی که شعر منتقل می­کند  ثانوی است .ایده­ها ، تا آنجا که ممکن است،  پس از، و در پی،  واژگان می آیند." فهمیدن" نثر، یعنی فهم  ایده­هایی  که از آن ناشی        می­شود .

" فهمیدن" شعر اما به معنای درک الهامی است که در شعر بازتاب می­یابد. درشعر، جای شفافیت ودقت را ـ که ارزش­های نثراند ـ شیفتگی و نیروی تخیل می­گیرد. ازاین امر این نیز حاصل آید که در نثر، واژه­ها اغلب قابل تغییراند . در مواردی چند، می­توان  متن  نثر را به زبان دیگری ترجمه کرد ( مشروط  براین ­که ایده محفوظ  بماند). اما  شعر  بافت و گره­خوردگی جدایی ناپذیر واژه­هایی است که شعر از آن ساخته می­شود و از زبانی به زبان دیگر انتقال ناپذیراست. یک شعر و ترجمه­ی آن به زبانی دیگر، دو شعرند  در مورد  موضوع مشابه.

   این امر را می­توان در مورد مضمون و شکل نیز بیان کرد. در نثر، مضمون و شکل را می توان به سهولت از هم جداکرد، زیرا مضمون به شیوه­های گونه گون قابل انتقال به زبان دیگری است. در حالی که  در شعر نمی توان مضمون آن را از شکل جدا کرد، چون  شکل به مثابه­ی مضمون  به کار گرفته می­شود و مضمون با شکل معینی  درهم آمیخته است .

  " شگقتی آور است که افکار عمیق اغلب در آثار شاعران یافت می شود تا در آثار فیلسوف­ها . علت اش این است که شاعر با ابزار شیفتگی و نیروی تخیل خود می سراید. در وجود ما، همچون درسنگ آتش زنه، بذرهای دانش نهفته اند. فیلسوف­ها آن­ها  را از طریق خرد  می پراکنند، در حالی که شاعران آن­ها را با نیروی تخیل ابراز کرده و با شراره­های  درخشان تری می افشانند."( دکارت)

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* Michel Tournier  ،عضوآکادمی کنکور( پاریس)

برکرفنه ازمجلۀ Sinn und Form ( برلین) شمارۀ1 ـ 1999 ، ترجمه­ی  محمد ربوبی