نوشتار |
گیدون
لوی * نامهی
سرکشاده به وزیر
امور خارجی
اسراییل شیمون،
تو همکار و
همدست این
حکومت جنایتکار
شده ای شیمون، بیست
و چهار سال از
آشنایی ما با
هم میگذرد که
چهارسال نیز
همکارت بودم. در سال
۱۹۸۹ ، موقعی
که تو
وزیر دارایی دولت شامیر
بودی و نخستین
جنبش انتفاضه
به وقوع پیوست،
نامهی
سرگشادهای با
این عنوان: « خطاب
به یک رئیس
سابق » برایت
نوشتم . در آن
نامه نوشتم
تو در مقابل رفتار
ارتش اسراییل
با جنبش
انتقاضه و ادامهی
اشغال سرزمینهای
فلسطینیها و
امتناع
اسراییل از به
رسمیت شناختن
سازمان آزادی
بخش فلسطین،
به عنوان
نمایندهی
فلسطینیها
سکوت کردهای.
در آن موقع تصور میکردم
که تو جرات
نمیکنی نظرت را
که مخالف با
نظرات شامیر و
رابین بود
ابراز کنی .(
یکی از آنها استخوانشکن
شهرت گرفت، زیرا
به سربازان
دستور داده
بود دستهای کودکان
فلسطینی
را که سنگ به
سوی سربازان
پرتاب میکردند بشکنند.)
تو شهامت
اعتراض
نداشتی . یازده
سال بعد، در
سال ۲۰۰۰ ، پس از
قرارداد اسلو
و قتل رابین، نامهی
سرگشادهی
دیگری نوشتم .
در آن نامه
نوشتم که نظر
بیشتر اسراییلی
ها نسبت به تو
تغییر کرده است
و تو را آلترناتیوی
در برابر
شارون تلقی میکنند
. اما سرانجام
در انتخابات
شکست خوردی . امروز
که با دیگر قلم
به دست گرفتهام،
فقط این نکته
را میتوانم
به تو بگویم :
تو دیگر تجسم
صلح و امید و آرزوی
ما نیستی .
حکومتی که تو در مقام وزیر امور
خارجی،
مهمترین عضوش
محسوب میشوی،
آخرین حکومت
اضطراری در
طول تاریخ
حکومتهای پی
در پی اضطراری
ما نیست، بلکه
حکومتی است
جنایتکار و
همکاری تو با
این حکومت
جنایتکا واقعا
کیفیت جدیدی
به خود گرفته
است. دیگر نمیشود
تو را، به
خاطر این که
در قرارداد اسلو
نفشی ایقا کرده
ای،
اما اکنون
در برابر این
جنایتها سکوت
اختیار کردهای
و از اعلام
خطر و مهمتر
از همه از دست
به کار شدن
صرفنظر کرده
ای، قابل
گذشت و
بخشودگی
دانست. نه! سکوت
تو و دست روی
دست نهادن تو
دیگر به هیج
روی موجه
نیست. شیمون،
تو همکار و
همدست جنایتها
شده ای . این
واقعیت که این
جنایتها تا کنون
بر تو نیز
آشکار شده و
گهگاه چند
کلمه خشک و
مصلحتی در
محکوم کردن
این جنایتها گفتهای،
این واقعیت
که تو نخست
وزیر نیستی و
آمریکا
اختیارات تام
به حکومت اسراییل
داده است، و
بالاخره این
واقعیت که تو
مدعی هستی
اکثریت اهالی
کشور در پی درخواست
یک روزنامه
نگار روزنامه
هارس دایر
بر استعقای تو
از مقام وزارت
به راه افتادهاند،
بهانههایی
بیش نیستند و
فقط یک
چیز را گواهی می دهد:
تو باز هم برای
حکومتی کار میکنی
که
دستنش به خون
آغشته است و
سخت در کار
کشتار،
زندانی کردن و
تحقیر است . تو
شریک تمام این
تبهکاریها
هستی .
همانطور که
وزیر امور
خارجه
طالبان
بخشی از رژیم
طالبان بود،
تو نیز بخشی
از رژیم شارون
هستی .
مسئولیت تو به
اندازهی
مسئولیت نخست
وزیراست. مسئولیت
تو به
اندازهی مسئولیتی
است که وزیر
دفاع و رئیس
ستاد ارتش
اسراییل
دارند. تو در
محافل خصوصی و
دربسته از
آنها انتقاد
میکنی، اما
همواره در
محاقل خصوصی . تو اعلام
کردی خبر
قتل یکی از
فعالین الفتح
به نام زائد
کریم
را که پس از
سه هفته آتش
بست و آرامش
فلسطینی ها به
دست ارتش
انجام کرفت،
از رادیو
شنیده ای و به
نطرت همین
اعلام برای
رفع مسئولیت
از تو کافی
است و موضع
گیری انتقادی
تو نسبت به
این قتل
ضرورتی ندارد. هنگامی
که ارتش
اسراییل تل
اکرم
را اشغال کرد،
تو با
کلینتون
ملاقات میکردی .
وقتی از تو در
این مورد
سئوال شد و
موضع تو را
پرسیدند، تو
با چند کلمهی
مبهم غرغر کردی
و بس . و وقتی
خانههای فلسطینیها
را در رفاح ویران
کردند زبانت
لال شد. شاید منهدم
کردن ایستکاه
فرستندهی
رادیوی فلسطینیها
به مذاق تو
سازگار نبوده
است، ولی
مسئولیت همهی
اینها که جز
جنایت جنگی نام دیگری برآنها نتوان
نهاد
بر دوش توست. شیمون، یک
بار هم که
شده، از همسر خواهرت،
پروفسور رافی
والدن که
رئیس مرکز
درمانی شباس
است و گهگاه
داوطلبانه
همراه با «
پزشکهای
طرفدار حقوق
بشر» به
مناطق اشغالی
سر میزند
سئوال کن : او
به تو گزارش
خواهد داد که تو
شریک چه جنایتهایی
شده ای .
او از زنانی
که درد زایمان
داشتند و ارتش
اسراییل مانع
رسانیدن آنها
به بیمارستان می
شد و نوزادشان
جان سپردند گزارش
خواهد داد.
قصاوت و شقاوت
همان ارتشی است
که تو زمانی
به آن افتخار
میکردی و این
موارد، موارد
استثنایی هم
نیستند. او به
تو گزارش
خواهد داد که
ارتش
مانع رفتن
بیماران
مبتلا به
سرطان برای
درمان به اردن
شدند. حتی نمی
گذارند این
بیماران راهی
اردن شوند ـ « به
دلایل امنیتی
! » . او از
وضعیت
بیمارستانهای
بیت لحم به تو گزارش
خواهد داد که به
وسیله ارتش
اسراییل ویران
شدند. او به تو
گزارش خواهد
داد که
پرستاران و
پزشکان
ناگزیرند در
درمانگاهها شب را به
روز آورند، زیرا
راهها را بر
آنان بسته
اند. او از
بیماران
کلیوی که سه
بار درهفته به
دیالیز
نیازمندند و
جانشان به این
دستگاه وابسته
است ولی
ناگزیر ساعتها
در راهبندانها
معطل می
مانند
به تو گزارش
خواهد داد. او
به تو از
مردمی گزارش
خواهد داد که در مسکنشان
میمیرند، چون
جرات نمی کنند
به گذرکاههای
مرزی که تانک
های مخوف و
خاکریزهای
غیرقابل عبور
گرداگرشان را فرا گرفته
نزدیک شوند و..... یک
سال تمام است که شما خلقی
را با چنان قصاوت
و شقاوتی به
اسارت گرفته
اید که در طول
تاریخ اشغال
سرزمینهای
فلسطینیها
سابقه ندارد.
حکومت شما،
حقوق سه
میلیون
فلسطینی را زیر
پا نهاده است
و زندگی عادی
آنان را مختل
کرده است .
رفتن به
بازار، رفتن
به محل کار، رفتن
به دبستان و
آموزشگاه،
عیادت از عموی
بیمار و همه
اینها غیر ممکن
شده است. شب و
روز رفت و آمد
امکان ندارد.
در همه جا ناگهان پستهای
بازرسی تعبیه می شود و
خطر مرگ و
نیستی کمین
کرده است. خلق
فلسطین دست صلح
جویی به سوی
ما دراز کرده
است و تو بهتر
می دانی که
صدافت این خلق
کمتر از حلق
ما نیست. این
ملت، تمام
مذلت و خواریها
را بر خود
هموار کرده
است: از جنگ
فلسطین درسال
۱۹۴۸ که آن را «
نکبت » مینامند
، تا اشغال
سرزمینهای
اعراب در جنگ
شش روزهی سال
۱۹۶۷ و
محاصرهی
دایمی از سال
۲۰۰۲. فلسطینیها
چیزی بیش از
آنچه که خود
اسراییلیها
برای خودشان
میخواهند درخواست
نمیکنند: لختی
آرامش، کمی
امنیت و عزت و
افتخار ملی . اما
، به جای این
ها ، سراسر یک
ملت سحرگاه با
ناامیدی
، بیکاری و
نیازمندی از
خواب بیدار میشود
و حال در این
تنگناها با تانک
ها و خاکریزها
و .... علیرعم
همهی اینها،
ما تا کنون
تو را بخشیدیم.
ولی حال بخشودگی
به
پایان رسیده
است. کسی که
عضو حکومتی
است که هر نوع تلاش
فلسطینیها را
به
منظور آرامش
اوضاع آگاهانه
برهم
میزند، حکومتی
که تنها
انگیزهاش
انتقام جویی
است، حکومتی
که با تمسخر و
استهزا از
کوری و حماقتی
که پس از
واقعهی
یازدهم
سپتامبر جهان را
فراگرفته سوء
استفاده میکند
و
دلبخواه هر
آنچه میخواهد
انجام میدهد،
عضو چنین
حکومتی
نباید بیش از
این از
سوی ما انتظار
تقاهم داشته
باشد. البته
تو با همهی برنامهها
و اعمال این
حکومت موافق
نیستی . اما این
عدم توافق تو چه
اهمیتی دارد.
تو، جزئی از
این حکومت و
برنامههایش
هستی. تو همکار
حکومت و همدست
جنایتها هستی
. من میتوانم
تصور کنم تو
در مورد اعمال
پلیدی که
حکومت شارون انجام
می دهد چگونه
پاسخ میدهی .
چهرهات از
تشویش گواهی
میدهد , آری از نفرت
. ولی لحظاتی
بعد،
باز پاسخهای
دو پهلو و گنگ
تو را میشنویم
؛ همانطور که
در موقع دیدارت
با کلینتون
دیدیم و
شنیدیم . پس از
اشغال تل
کرام،
خبرنگاران
نظرت را در این
مورد پرسیدند
، ولی پاسخ
روشنی
نشنیدند و تو
آن چنان از پاسخ
دادن صریح طفره
رفتی که سئوالات
دیگری
مطرح شد و باز
از صلح و
آینده سخن گفتی!
اکنون
موقع
پاسخ های
صادفانه،
شرافتمندانه
و مطابق با
واقعیت فرا رسیده
است. موقع آن
فرا رسیده است
که بگویی
اشغال تل کرام
حماقت بود و
تخریب خانههای
فلسطینیها در
رفاح جنایت
جنگی بود.
موقع آن
فرارسیده است
که بگویی قتل
کرام اقدام
تحریک آمیزی
بود که ناگزیز
اعمال خشونت
های تازهای
را می بایست
در پی داشته
باشد. در غیر
این صورت، تو
بهتر از شارون
نیستی . زمان انتقاد در پشت درهای
بسته سپری شده
است ، چون در
بیرون درهای
بسته ، توفانی
برپا می خیزد
که همه چیز را
منهدم و نابود
خواهد کرد. آیا لازم
است
نمونهی
دیگری برایت
ذکرکنم؟ در
یکی از همان
محافل خصوصی
گفتهای :
موقعی که
ایالات متحدهی
آمریکا از
اقدامات این
حکومت انتقاد
نمیکند،
انتقاد کردن
تو کار بسیار
دشواریاست.
چه بهانهی
جالب توجهی! ایالات
متحدهی
آمریکا که
امروز در عرصهی
جهان قدرت
همتراز و رقیبی
ندارد و از
قضا
سیاستمداران
شرور بر مسند
حکومت نشسته
اند و هر چه
دلشان می
خواهد انجام
می دهند و دست
حکومت
اسراییل را باز
گذاشته اند که
هر چه
می خواهد
انجام دهد، چــه
ربطی به موضع
تو و به پرنسیپ
های تو دارد؟
چه ربطی به
ارزش های
اساسی و
بنیادین
عدالت و اخلاق
دارد؟ شاید ، بایستی
یک روز
مرخصی بگیری و
سری به مناطق
اشغالی بزنی .
آیا مراکز
بازرسی را
تاکنون یک
بارهم که
شده دیده ای ؟ آیا
دیده ای که در
آنجا چه میگذرد؟
آیا تصور میکنی
که میتوانی
کارخودت را
انجام دهی، بی
آنکه یک بارهم
که شده، این
مراکز را مشاهده
کنی ؟ آیا تو
مسئول آنچه در
آنجا میگذرد
نیستی ؟ آیا
بر تو واضح
نیست که وزیر
امور خارجی
کشوری که چنین
مراکز بازرسی
را ایجاد کرده
است شخصا
مسئول آنهاست
؟ و
بالاخره می
توانی به دهکدهی یامون
سری بزنی و با دو
مادر به نام
های جیرا ابوحسن
و امیه ذکین
دیدارکنی که
چهار هفته
پیش
نوزادشان را
از دست دادند. چون
، در حالی که
هر دو مادر
درد زایمان
داشتند و
مبتلا به
خونریزی شده
بودند،
سربازان
اسراییل موقع
بازرسی ماشین
آنها مانع
عبور و رسیدن آنها
به درمانگاه
شدند. به
سرگذشت مصیبت
بار آنها گوش
کن . در جواب
آنها چه خواهی
گفت؟ خواهی گفت
متاسفم ؟
خواهی گفت این
ماجرا نمی
بایست رخ دهد.
این اقدامات
مثلا جزیی از
جنگ علیه ترور
است ! این
کارها فاجعه
است ! و
یا خواهی گفت
تقصیر رئیس
ستاد ارتش است
و تو در این
کارها شرکت
تداشته ای !.
سخنگوی ارتش
اسراییل حتی
از اظهار
تاسف
در مورد وقوع
چنین فاجعهای
خود داری کرد.
از تحقیق رسمی
در مورد این
ماجرا هم صرفنظر
کنیم . سخنگوی
ارتش فقط
اظهار داست که
چنین واقعه ای
رخ داده است و
در مورد سایر
وقایع گفت از
آنها بی اطلاع
است. و تکته
ای که گفتن آن
را مهم می
دانم این است :
تو در مورد
سربازانی که
چنین رفتار می
کنند چه خواهی
گغت؟ می گویی
به منطور
امنیت ملی
اسراییل رخ داده است
. فلسطینی ها
مسئول این
فجایع اند .
یاسر عرفات
مسئول است! شیمون
، در واقع تو
خودت شخصا
مسئول مرگ این
دو نوزاد هستی
، چون سکوت
کرده ای ، جون
هنگام وقوع این
حادثه تو عصو
این حکومت
بودی . ما در دورهی
هولناکی به سر
می بریم ، اما
دورهی بس
هولناکتری در
پیش است و
فراخواهد
رسید. امواج
کینه و خشونت
و قهر هنوز به اوچ
نهایی نرسیده
است. همهی بیعدالتیها،
بد رفتاریها
و جنایتهایی
که نسبت به فلسطینی
ها اعمال می
شود، روزی به
سوی ما باز خواهد
گشت و گریبان
ما را خواهد
گرفت. خلقی که
سالهای سال، تا این
حد و مدام مورد
بد رفتاری و
اذیت و آزار
قرار گیرد روزی از
شدت خشم از
کوره به در
خواهد رفت و
وخیمتر از آنچه
تا کنون دیده
ایم از خود
واکنش نشان
خواهد داد. و از
بد روزگار،
سربازان به
مرکز فرستندهی
رادیوی
فلسطین نیز
یورش بردند و
با بمب گذاری در
آن منفجرش
کردند ـ بی آن
که لحطه ای در
بارهی علت
این کار از
خود سئوال
کنند. این
سربازان پیام
آور اخبار ناگوارند
و ته تنها خبرهای
ناگوار برای
خودشان بلکه برای
همه ما ست . سربازانی
که دهها خانه
را که پناهندگان
با مختصر
وسایل زندگی به
سر میبردند
ویران میکنند
و خم بر ابرو
نمی آورند،
سربازانی که
از اجرای این
دستورات کاملا
غیر فانونی سر
باز نمیزنند،
سربازان خوبی
حتی برای کشور
خودشان هم
نیستند. خلبانهای
هواپیماهای
بمب افکن که بمبها
را به مناطق
مسکونی و پر
جمعیت پرتاب
میکنند ، خدمهی
تانک هایی که
دهانهی توپ
را به سوی زنان
بی پناهی
نشانه میگیرند
که عازم درمانگاهها
هستند تا نیمه
شب نوزادشان
متولد شود،
افسران پلیس
که با زنان و
نو جوانان بد
رفتاری می
کنند،
به آنها
توهین کرده و
آنها را کتک
می زنند، از
آیندهی نا
گواری خبر میدهد.
و همهی این
فجایع دال
بر عدم کنترل
، عدم خویشتن
داری و بی
هدفی کامل است
. آری، یک سال
است که ما از
مسیرمان خارج
شده ایم و به بیراهه
می رویم . تو با نخست
وزیری که کهنهکارترین
جنگ افروزان
حرفهای است، همدست
شده ای و هیچ
یک از ما واقعا نمیفهمد تو چه
هدفی و چه در
سر داری . حال
که رسانههای
همگانی از کار
باز
داشته شده
اند ، کار تو
آسان شده است .
از موقعی که یکی از
اعضای حزب تو،
باراک،
مذاکرات صلح
را آگاهانه نا کام
گذاشت،
هر چه دلتان می
خواهد انجام
می دهید . ارتش
اسراییل جنایتهای
جنگی را رسما بررسی و
تعقیب نمیکند.
دستگاه قضایی کشور
نیز تا آنجا
که میتواند برروی
هرجنایت جنگی
به بهانهی «
امنیت ملی »
سرپوش میگذارد.
سراسر جهان
سخت سرگرم
مبارزه با
ترور است.
رسانه های
همگانی
در پس این
شعار سنگر
گرفته اند.
افکار عمومی
مایل نیست
چیزی بشنود،
چیزی ببیتد،
چیزی بداند،
چز انتقام
جویی و بس. در
پس این فضای
تیره و تار و با
پشتیبانی
آدمی همتراز
خودت، اشغال
سرزمین های
فلسطینی ها به
ماشین شرارت و
جنایت مبدل
شده است. شیمون، تو
به من چنین
پاسخ خواهی
داد: « آخر از
دست من چه کاری
برمی آید؟ من
به مقام نخست
وزیری انتخاب
نشدم . من حتی
وزیر دفاع هم
نیستم » . حق با
توست . در این
حکومت کاری از
دست تو برنمیآید.
این حکومت واقعا
جای تو نیست. یا
این که، تو
خواهی گفت : من
در این جا نفوذ
دارم و بر
وخیمتر شدن و
آرام کردن
اوضاع تاثیر
میگذارم. من دست
کم در این جهت
تلاش میکنم .
این حرف ها
بیهوده است .
وخیم تر از
اوضاع کنونی
دیگر امکان
ندارد. و مردم
بسیار مایلند بدانند تا کنون تو این
نفوذت را در
کجا و در چه
موردی به کار
برده ای و ما را
از کدام مورد وخیمتر »
خواسته ای به
دور نگهداری . آیا
تو لحظهای
تصورش را می
کردی که
روزی جزء
حکومتی شوی که بدون
مانع بخشی از
منطقهی الف مناطق
خودگردان
فلسطین را
دوباره اشغال
کند. پیش
خودت تصورکن، اگر به
عنوان اعتراض
از مقام وزارت
استعقا میکردی
و با صدای
بلند و رسا
آنچه را که ( شاید )
در دل داشتی
به مردم
اسراییل و
سراسر جهان اعلام
می کردی چه میشد
: برندهی
جایزهی صلح
نوبل علیه
جنایتهای
حکومت شارون ! آدم پیش
خودش تصور میکند
که تو به
دیدار یاسر
عرفات ـ که در
محاصرهی ارتش
است ـ میرفتی
و هر دو باهم
از مقر او
خارج شده،
وارد خیابان
میشدید و رو
در روی تانکهای
اسراییلی ایستاده،
درخواست میکردید
ارتش اسراییل
عقب نشینی کند
و پایان
مناقشات را
اعلام میکردید
. البته با این
اقدام آسمان به
زمین نمی رسید
و محاصرهی
مقر او ،
مانند محاصرهی
جنین برطرف نمیشد
. اما، این
اقدام از
پشتیبانی
اخلاقی،
سیاسی و بین
المللی حکومت بلا منازع
شارون میکاست
و آن را
قاطعانه تصعیف
می کرد. آدم پیش
خودش تصور میکند
که تو میگفتی :
آری، تخریب
خانههای
مسکونی
فلسطینیها
جنایت جنگی
است. می گفتی:
آری، دولتی که
لیست افرادی
را که باید
ترور شوند
منتشر میکند،
دولتی
قانونگرا
نیست. میگفتی:
آری، تاسیس
مراکز کنترل و
بازرسی که موجب
مرگ انسانها
میشود اقدامی
تروریستی است.
میگفتی: آری،
ما رئیس ستاد ارتشی
داریم که خطری
جدی برای
دمکراسی است.
میگفتی: ما وزیر
دفاع و رئیس
حزب کارگری
داریم که
مانند کارمند
اداری دست
اندرکار سوء
قصد به افراد
و تخریب خانههای
مسکونی است.
میگفتی: آری،
ما نخست وزیری
داریم که جیزی
در سر ندارد
جز اشغال زمینهای
مناطق
خودگردان،
انتقام جویی و
ریشه کن کردن
و در هر حال
هدفی که سیاسی
باشد ندارد. آیا
آنچه تو می
اندیشی همین
هاست یا نه ؟
اگر چنین است
، تورا به خدا،
آنها
را برزبان آور
. و اگر چنین
نیست جای تو
واقعا در همین
حکومت است. و
ما که روزی به
تو امید بسته
بودیم خطای
فاحشی مرتکب
شدیم.
خواهشمندم حال به
ما نگو که
بازهم تقصیر
را بر گردن من
تهاده اند.
همهی تقصیرها
بر گردن تو
نیست. از
موقعی که قرار داد
اسلو به امضا
رسید، تو تجلی
و تجسم آمال و آرزوهای
ما بوده ای و
حال این آمال
و آرزوها بر باد
رفته است. شیمون، وقت تنگ
است، نه فقط برای تو
بلکه برای همهی
ما. ما لب
پرتگاه
ایستادهایم .
میدانی که
سایر اعضای کابینه
دل خوشی از تو
ندارند و میخواهند
هر چه زودتر
از دست تو
خلاص شوند و
اگرهم سرانجام
اکنون تصمیم
بگیری در
برابر آنها
مقاومت کنی
شاید
دیر شده باشد
. شاید چنان به
بن بست رسیده
ایم که دیگر
نمیشود آنچه
را که شارون
ویران
کرده است ترمیم
کرد . تنها
راهی که برای
تو باقی مانده
تا اقدام مهم
دیگری بر موفقیتهای
زندگیات بیفزایی
استعفای بی
سرو صدا نیست.
چون دیر یا
زود موقع آن
فراخواهد
رسید. تنها
راه این تواند
بود که لب از
لب بگشایی و
به اسراییلیها
حقیقت
آنچه را که
اینک در
اسراییل می
گذرد بگویی
و بیش از هر
چیز به جنایتهایی
که با دست های
خودمان مرتکب می
شویم اعتراف
کنی . کوشش کن
یک بار دیگر
در زندگی ات
قدم تازه و
مهمی برداری.
ولی این اقدام
، ساختن
نیروگاههای
اتمی و
کارخانههای
هواپیما سازی نیست
، چون از این
چیزها بیش از
حد کفایت
داریم . کوششکن
در
اسراییل یک
جنبش رادیکال
صلح خواهی
سازماندهی
کنی . اذعان
دارم که این
کار تقریبا
غیر ممکن به
نظر می
رسد ، هم چون
آفریدن از هیج
. اما آیا این اعتقاد
من ، که تو
همیشه جور
دیگری به
وقایع
نگریستهای تا
سایر
همکارانت در
کابینه دولت، اعتقاد بی
موردی است؟
شیمون،
حقیقت را
بگو. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این
نامه ، نخست
در روزنامهی
اسراییلی Haaretz منتشر
شده است .
ترجمه از متن
آلمانی در بخش
ادبی روزنامهی
SDZ. No.36, 17. Feb.2002, München ـ محمد
ربوبی |