نوشتار |
گرد آلتهوف* ترجمهی
محمد ربوبی موروثیهی
اعمال قهر صلیبیون
رمانتیک
جلوه دادن و
اسطوره سازی اعمال
قهر صلیبیون،
پیامدها و نتایج
فاجعه باری
به بارآورده
است . در بارهی قتل
عام جوانان
نروژی به دست یکی
از اهالی اسلو مقاله های
زیادی نوشته
شده است . اما
دراین نوشتهها
کمتر به
زمینهی
تاریخی
انگیزهی این قتل
عام اشاره شده
است. گرد آلدوف، پروفسور
تاریخ
سدههای
میانی در
دانشگاه مونستر
آلمان
درمقالهای که
ترجمه آن را
می خوانید به
این مهم پرداخته است.
م.ر. اینک ،
ترور به
استناد بر مشروعیت
اسلامی، تالی
نوین بنیادگرایی
مسیحی پیدا
کرده و خشونت
و غیرعقلایی
بودنش دست کمی
از دیگری
ندارد. اگرچه
در بدو امر به
نظر میرسد
این ترور یک
مورد و کار
یکنفر است، اما سئوالی
که اغلب و
خرده گیرانه ازجهان
اسلام در
بارهی ترور
میشود، حال
از جهان مسیحی
نیز میشود که باید به
آن پاسخ بدهد. قاتل
جوانان،
آندرس بهرینگ، به
صلیبیون
استناد کرده و
صلیب سرخ آنها
را به عنوان
سمبل خودش در
اینترنت نقش
بسته است. او
با این اقدام،
خود را ادامه
دهندهی سنت
صلیبیونی تبلیغ
میکند که
آزاد کردن
سرزمین مقدس (
اورشلیم) از
سلطهی مسلمانها
هدف نهایی شان
بود. انگیزهی
او اگرچه هنوز
مشخص نیست اما
چون مبارزهاش
در ارتباط با
به اصطلاح« چیرهشدن
بیگانگان
مسلمان و کفار
بر نروژ »
بوده، محتملا تصوراتی
از ایدئولوژی
صلیبیون داشته
و نیز ممکن
است از
ارزیابیهای
کنونی جهان غرب
و جهان اسلام در
بارهی جنگهای
صلیبی چیزهایی
شنیده باشد.
جهان غرب و
جهان شرق، تصورات
معینی از وقایع
« جنگهای
صلیبی» در
حافظه فرهنگی
خود ثبت کرده
اند که کاملا
با یگدیکر تفاوت
دارند. آیا ما در
جهان غرب به
اندازه کافی و
دقیق به این
فصل از تاریخ
گذشتهمان که
اعمال قهر با
استناد به مذهب
بوده پرداخته
ایم و آنچه را
که واقعا در آن
موقع به وقوع
پیوسته نقادانه
بررسی کردهایم:
راه خطایی که حکم
و فرمان اساسی
مسیحیت را زیر
پانهاده و برای
هویت یابی کاملا
نامساعد است.
آیا چنین نیست
که ما با
رمانتیک جلوه
دادن و اسطوره
سازی جنگهای
صلیبی اجازه
داده ایم
اکنون به چنین
پیامد فاجعهبار
بیانجامد . به واقع،
پاپ به
صلیبیون
اجازه داد
کفار را
بکشند.
همانطور که او
بیان کرده است:
« خداوند
خشمگین شده
است، زیرا
آنها سرزمینهای مقدس را
که عیسی مسیح در آنجا ظهور کرده
لکه دار کرده
اند . این هتک
حرمت خداوند
را باید کفار
با خون خود کفاره
دهند.» پاپ اعظـم،
اوربان دوم (
۱۰۹۹ـ ۱۰۸۸ )
در موعظهاش
به مناسبت جنگهای
صلیبی چنین
گفت: « باید
از کفار به
خاطر ریختن
خون مؤمنین تو
انتقام گرفت .» بر
مبنای همین منطق
« کفاره دادن
با خون » ،
صلیبیون در
سال ۱۰۹۹
اهالی غیر مسیحی
و بیدفاع
اورشلبم را
قتل عام
کردند. صلیبیون
پس از قتل عام بدون
شرم و حیا در نامه
ای به پاپ
نوشتند: « و اگر
میخواهی
بدانی
در اورشلیم پس از فتح
ما چه گذشت،
باید بدانی که
صلیبیون ما
سوار بر
اسبهای خود که تا
زانو آغشته به
خون سارازنها
بودند می
تاختند» . ( آنها
مسلمانها را
چنین خطاب می
کردندـ چون حاکم
این دیار، صلاح
الدین ایوبی
بود .مترجم) و پاپ
بعدی جانشینِ
اوربان دوم، که
دراین میان درگذشته
بود به نامهی آنها
چنین پاسخ
داده بود: « بگذار
خداوند که دستهای
شما صلیبیون
را با خون
دشمنان تبرک و
تقدیس کرد،
شما را به لطف بی
کرانش حفظ
کند.» به
احتمال زیاد
قاتل جوانان
در نروژ از
این تصمیم قاطع
صلیبیون به
کشتن کفار و
از وقایع و
ارزش گذاری آن
موقع بی اطلاع
بوده، زیرا
فقط
معدود
مورخینی که به
آن مقطع زمانی
وبه آن واقعه
پرداختهاند
از آن اطلاع
دارند. تاریخ
نویسی کوشش
نکرده است موضوع
این جنگهای
صلیبی را
نقادانه
بررسی کرده و
در حافظهی
فرهنگی ما
تثبیت کند.
بررسی
نقادانهی جنگهای
صلیبی نه فقط
به وسیله
منتقدین
کلیسا، بلکه
به وسیله مقامات
کلیسا
میتوانست
مانع پیدایش
اسطوره سازی
فاجعهی جنگهای
صلیبی شود و اعمال
غیر مسیحی صلیبیون
را
آشکارکند.
ظاهرا آمادگی
برای بررسی
انتقادی
اعمال قهر و
کشت و کشتار
به دستور کلیسا وجود
نداشته است .
شاید علت آن
این است که
مورخین، خود مسیحی
بوده و
یا گرایشات مسیحی
داشته اند. این
غفلت و اهمالکاری
سبب شده است
که جنبههای
منفی اعمال
صلیبیون
نادیده گرفته
شود و تجلی آن
را نه تنها در
رمانها و
فیلمهای
تاریخی میتوان
مشاهده کرد،
بلکه فراتر از
آن در اونیفرمهای
سربازان
آمریکایی در
عراق نیز نقش
بسته است:
تصویر یک
صلیبی با زرهپوش
و شعار« Pork eating crusader » . ستودن کارآیی
خارق العادهی
عملیات نظامی،
تحمل کمبودها
و دشواریها، جنک
گروه کوچکی
علیه عدهی
کلان و پیشروی
به منطقهای
ناشناس،
مصالحی بوده که
برای سربازان
زبده یا
افرادی که خود
را چنین میانگارند
بسیار جذاب و
اغوا کننده
است. دراین
مورد تاریخ
نگاری تخصصی غفلت
کرده و عرصه
را به آنهایی
واگذار کرده
که نتیجه اش
را اینک
مشاهده می
کنیم. افزون
براینها،
مسئولیت پاپها
در مشروعیت
اعمال قهر و
مسایل و
مشکلات حاصل
از آن هرگز
بررسی و تحقیق
نشده است. پاپهای
قرن یازدهم که
به رفرم کلیسا
پرداختند، نتوانستند
موضع مسیحیت
را در قبال
اعمال قهر به
طور اساسی
مشخص کنند.
آنها به نکتهای
از تورات
استناد کردند
که در آن آمده
است خداوند
دستور نابود
کردن اقوامی را
داده است که
او را نمیشناسند
و یا او را
ستایش نمیکنند. در
اواسط سدههای
میانی نیز علیرغم
تلاشهای جدی و
اشاره به بخشهای
متعدد انجیل
که در آنها
مسالمت مسیحی،
دوستی مسیحی و
دشمن دوستی
مهمترین
وظیفه تعیین
شده است، موضع
پاپها تغییر
نکرد . برعکس،
پاپها در
ازای کشتار در خدمت
کلیسا و یا به
دستور کلیسا پاداش
و وعدهی ورود
به بهشت دادند.
روآوردن
کلیسای مسیحی
به مشروعیت
اعمال قهر به
خاطر منافع و
مصلحت کلیسا
تنها به جنگ
علیه کفار محدود
نمیشد، بلکه
شامل افراد مسیحی
که از پاپ و
کلیسا فرمان
نمیبردند و نیز
مرتدها نیز میشد.
این امر یک
قرن به طول
انجامید که
قرن « سلطهی
جهانی پاپ »
است: قرن جنگها
علیه مرتدها، انکیزیسیون
( تفتیش عقاید ) ،
شکنجه و تلاشهای
مجدد و پی
در پی به
منظور تسلط دایمی
پاپها بر
سرزمینهای مقدس: روآوردن به اعمال
قهر به درخواست
و توقع سلطهگری
پاپها که اطاعت
کلیهی انسانها،
از جمله اسقفها،
سلاطین، و امپراتورها
را میطلبید. اما این درخواست
و توقع پاپها،
ناگزیر این
سئوال را مطرح
میکرد که با سرپیچی
از اطاعت چه باید
کرد؟
اعمال
قهر نتیجه
قابل پبش بینی
این تجدید نظر
بود. این امر
که از قرن
یازدهم در
تفسیر سنت
مسیحی
مجادلات
شدیدی درگرفت
برای مورخین
آشکار است،
اما در حافظهی
فرهنگی جامعه
تثبیت نشد، وگرنه،
خاطرهی
ستایش اعمال
قهر و کشتار صلیبیون
و بازتاب آن شانس به
مراتب کمتری داشت.
آیا تا کنون
کلیسای
کاتولیک به
خصوص و نقد
سنت در جهان
غرب به طورعام،
به اندازهی
کافی
پیگیرانه به
این موروثیهی
مشکل آفرین ـ یعنی
مشروعیت
مسیحی کشتن و
نابود کردن
کفار به دلایل
مذهبی ـ
پرداخته است و
آن را تجزیه و تحلیل
و مردود کرده
است؟ یا اینکه
اهمال و سهل
انگاری در این
مورد، فضایی
ایجاد کرده که
مشروعیت و تقدیس
اعمال قهر و
کشتار در جنگها
ـ که گویا
خداوند یار و یاور
است ـ بارها و
بارها به وقوع
پیوندد؟ و
سرانجام این
که این سهل
انگاری و
اهمال همچنین
مسئول بروز فرهنگ
کاذب بنیادگرایی
است. چون سبب
می شود بنیاد
گرایان با
سرمشق از
دورانی که
چنین جنگهایی
بین فرهنگها
به وقوع پیوسته
ـ اینک دوباره
به جنگ فرهنگها
علیه یکدیگر
روی آورند.
مورخین و مقامات
کلیساهای
مسیحی دلایل
کافی
دراختیار
دارند که با
تمام امکانات
خود با این گرایشات
مقابله کنند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برگرفته
از :Frankfurter Rundschau. Nr.174, Juli 2011 ·
Gerd Althoff، افزون بر
تدریس تاریخ
سدههای میانی
در دانشگاه
مونستر،
مونوگرافی های
متعددی در
بارهی تاریخ سدههای
میانی منتشر
کرده است. او
سخنگوی گروه تحقیقاتی
متشکل از دویست
مورخ و جامعهشناس
است که از مورخین
دوازده کشور تشکیل
شده است : Exellenzcluster- Religion
und Politik) ) . این گروه
روابط و مناسبات
بین مذهب و
سیاست را از
عصر آنتیک تا
کنون، از
آمریکای
لاتین تا
اروپا و جهان
عرب وآسیا
بررسی میکند.
م.ر.
|